05-07-2011, 08:53 PM
این خاطره رو فکر کنم قبلا تعریف کردم
یه بار توی کوچه با بچه های محل داشتیم ماه گرفتگی رصد میکردیم که یه بنده خدایی اومد پیله شد که رصد کنه
چشمی رو با دست گرفت و سرش رو گذاشت ته تلسکوپ پشت آینه اصلی ! فکر می کرد چشمی دسته تلسکوپه و از اون پشت مثله شکستی ها باید نگاه کنه . ما هم کلی خندیدیم . :lol: :lol:
یه بار توی کوچه با بچه های محل داشتیم ماه گرفتگی رصد میکردیم که یه بنده خدایی اومد پیله شد که رصد کنه
چشمی رو با دست گرفت و سرش رو گذاشت ته تلسکوپ پشت آینه اصلی ! فکر می کرد چشمی دسته تلسکوپه و از اون پشت مثله شکستی ها باید نگاه کنه . ما هم کلی خندیدیم . :lol: :lol: