06-13-2012, 10:36 PM
یک خاطره هم من بگم
رفتیم خارج از شهر با انجمن نجوم ساری سمت سمنان حدود 15 نفر بودیم 3 تا تلسکوپ با 2 تا دوربین دوچشمی 3 نفر المپیادی 3 نفرم با من رصد گر بودیم بقیه رئیس و معاون و.....انجمن نجوم ساری بودن یک از دوستام تلسکوپ منو سمت زحل برد معاون انجمن دید خیلی خوشش امد سریع دوست رفیقاش رو صدا کرد
اینها انقدر از دیدن زحل خوشحال شدن که ما رو مجبور کردن تمام تلسکوپها با دوربین دوچشمیها رو به سمت اون ببریم
اینها ما رو بیچاره کردن هی از میدان دید خارج میشد هی مارو صدا می زدن اقا بیا درست کن
من فرار کردم رفتم سمت دوربین عکاسی به یکی از دوستام گفتم برو خودت درست کن خسته شدم
مثل بچه بودن انقدر بلد نبودن تلسکوپ رو حرکت بدن
تا شد زحل رفت پایین انقدر ما رو خسته کردن دیگه حوصله جرم پیدا کردن نداشتیم
صبح روز گذر شد خورشید امد بالا اینها از دوباره شروع کردن به مسخره بازی که خورشیداز میدان دید خارج میشه من از اینه خسته شدم رفتم داخل چادر حسابی خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم دوستان زحمت کشیدن صبحانه منم خوردن گذر هره هم به اخر رسید من یک نگاه انداختم و با زهره خداحافظی کردم
رفتیم خارج از شهر با انجمن نجوم ساری سمت سمنان حدود 15 نفر بودیم 3 تا تلسکوپ با 2 تا دوربین دوچشمی 3 نفر المپیادی 3 نفرم با من رصد گر بودیم بقیه رئیس و معاون و.....انجمن نجوم ساری بودن یک از دوستام تلسکوپ منو سمت زحل برد معاون انجمن دید خیلی خوشش امد سریع دوست رفیقاش رو صدا کرد
اینها انقدر از دیدن زحل خوشحال شدن که ما رو مجبور کردن تمام تلسکوپها با دوربین دوچشمیها رو به سمت اون ببریم
اینها ما رو بیچاره کردن هی از میدان دید خارج میشد هی مارو صدا می زدن اقا بیا درست کن
من فرار کردم رفتم سمت دوربین عکاسی به یکی از دوستام گفتم برو خودت درست کن خسته شدم
مثل بچه بودن انقدر بلد نبودن تلسکوپ رو حرکت بدن
تا شد زحل رفت پایین انقدر ما رو خسته کردن دیگه حوصله جرم پیدا کردن نداشتیم
صبح روز گذر شد خورشید امد بالا اینها از دوباره شروع کردن به مسخره بازی که خورشیداز میدان دید خارج میشه من از اینه خسته شدم رفتم داخل چادر حسابی خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم دوستان زحمت کشیدن صبحانه منم خوردن گذر هره هم به اخر رسید من یک نگاه انداختم و با زهره خداحافظی کردم