نچوم و زرتشت
#21
از آن به ديرمغانم عزيز مي دارند كه آتشي كه نميرد هرگز در دل ماست
در سنت است كه در آغاز آفرينش آتش هم هستي يافت و ٣ بخش گرديد، آذرفرنبغ به آتشكده ي هورمند خوارزم فرودآمد. آذرگشسب در آتشكده شهر شيز در آذربايجان نشست و اين آتشكده اهميت بسياري پيداكرد و به آتشكده ي شاهي نامور شد و پادشاهان ساساني با پاي پياده پس از تاجگذاري به زيارت آن مي آمدند، از جمله بهرام پنجم و خسرو اول.
آذربرزين مهر در آتشكده ي قريه مهر نزديك سبزوار فرود آمده و بعدها اهميت فراواني يافت و بزرگترين آتشكده ي كشاورزان شد.
در فروغ مزديسنا نوشته ي كيخسرو شاهرخ آمده «آتش و نور در همه ي مذاهب و كيش ها نمونه ي انوار عقل و ايمان و نماد پروردگار به شمار مي آيد.
عنصر عالي انسان از آتش به دست آمده است، روح آدمي همان آتش است و در مرگ به جايگاه حقيقي خود آتش آسماني برمي گردد.
آيين زرتشت، آيين پاكي و بي آلايشي است، چون آتش بزرگترين و نوراني ترين آخشيج است از اين روي سمبل اين كيش به شمار آمده است، اشوزرتشت با انتخاب آتش به عنوان نماد آيين خود از پيروانش خواست مانند آتش پاك و درخشان باشند.
آتشكده ها در ايران باستان نه تنها جاي عبادت بلكه دادگاه، درمانگاه و دبستان هم بوده و آتشكده ها مجهز به كتابخانه ي كاملي هم بوده است.
وضعيت آتشدان ها در دوران ساساني بر اساس سكه شناسي و باستان شناسي معلوم است، همچنين آتشدان هاي متحرك وجود داشته است، شاه به يقين يكي از آنها را با خود در جنگ همراه مي برد. جشن سده مربوط به تاريخ مهار كردن و در اختيار درآوردن آتش است.
جشن سده كهن ترين جشن هاي اين كشور و پرافتخارترين روزهاي تاريخي ايران است زيرا در اين روز آتش كه پايه ي تمدن مي توان ناميد، كشف شد و بشر كيمياي سعادت خود را با دست خود پيدا كرد.
جشن چهارشنبه سوري يادگار و بازمانده از گذر سياوش از آتش است. از سده حكايت ها داريم اما ابوريحان بيروني تاريخ نويس نامور ايران در نوشته هايش در كتاب التفهيم نوشته است:
سده آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز باشد و اندر شبش آتش ها زنند به چوب يوز و بادام، گردبرگرد آن شادماني كنند و نيز گروهي از آن بگذرند و اما سبب نامش آن است كه از آن تا نوروز ٥٠ روز است و ٥٠ شب. همچنين گفته اند كه تا آن روز فرزندان پدر نخستين به صدر رسيده بودند، چنان مي نمايد كه برگزاري اين جشن بدون افروختن آتش كامل نمي شده و اين جشن زماني در بين ايرانيان متداول شده كه آتش نزد ايشان عزيز و گرامي بوده و مينويسد، زيباترين و كهن ترين جشن سده اي كه مي شناسم جشن سده مرداويج زياري در سال ٣٢٣ هجري است كه در شهر اصفهان برپا شده است، براي برگزاري اين جشن به دستور مرداويج كه سخت دربند بيدار كردن سنتهاي گذشته ايرانيان بود، در دو كرانه ي زاينده رود و در ميداني از دامنه تا فراز كوه پشته هاي بزرگي از هيزم و خار و درمنه و گز فراهم آوردند و نفت اندازان چيره دست شمع هاي بزرگي برپا داشته و كوشك هاي بزرگي از تنه درختان و به كمك بست هاي آهنين فراهم آوردند كه درونشان انباشته و از خاروني بود، همه اين تدارك ها را در ساعتي معين به آتش كشيدند و شهر اصفهان غرق در آتش سده شد.
از پي تهنيت روز نو آمد برشاه ............. سده فرخ روز دهم بهمن ماه
ایدون باد
[ATTACH=CONFIG]1780[/ATTACH]


فایل‌های پیوست
.jpg   sade9.jpg (اندازه 6.83 KB / تعداد دانلود: 4)
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
پاسخ
#22
[FONT=&amp]درود
الان تیر ماه است و چند روزی است که از جشن با شکوه تیرگان(سیزدهمین روز از ماه تیر باستانی) میگزرد اما الان میخوام برم سراغ جشن تیرگان و نجوم تیرگان همین جور که اسمش پیداس از واژه تشتر یا تیشتر(ستاره باران) که همان ستاره شباهنگ یا شعرای یمانی گرفته شده[/FONT]

[FONT=&amp]تشتر درخشان ترین ستاره در ان زمان است که معمولا با افزایش بارندگی همراه است[/FONT]

[FONT=&amp] اما بنا به روایاتی دیگر در زمان منوچهر شاه پیشدادی چون افراسیاب تورانی بر منوچهر شاه پیروز شد اونو در قلعه طبرستان محاصره کرد و هر دو طرف حاضر به سازش شدن و قرار شد ارش جوان دلیر ایرانی از قله دماوند تیری پرتاب کنه و مرز ایران و توران رو مشخص بکنه[/FONT]
[FONT=&amp]واما داستان دیگر که مربوط به ستاره تشتر است اینه که در زمان ساسانیان ایرانیان دچار 7 سال خشکسالی توی ایران شدند و با نیایش خود از پروردگار ارزوی بارش کردند و پس از ان بارش شروع شد[/FONT][FONT=&amp] در اوستا، تشتر یشت يا تیر یشت گفته می شود، از آن فرشته باران یا تیشتر است و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است.[/FONT] [FONT=&amp]تیشتر فرشته ی باران است که در ده روز نخست ماه به چهره ی جوانی پانزده ساله و در ده روز دوم به چهره ی گاوی با شاخ های زرین و در ده روز سوم به چهره ی اسپی سپید و زیبا و زرین گوش در می آید و با ساز و برگ زرین به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی "اپوش" که به ريخت اسپ سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، نمايي ترسناک دارد، روبه رو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد.[/FONT] [FONT=&amp]تیشتر به نزد پروردگار آمده و از او یاری میجوید و به خواست خداوند بر اهریمن خشکسالی پیروز می گردد و آب ها می توانند بدون جلوگيري به كشتزارها و چراگاه ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمي خاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت. از اين رو براي این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.[/FONT]
[FONT=&amp]از اداب این جشن که دستبند های ظریفی(دستبد تیر و باد) از ابریشم 7 رنگ که به دور هم گیس میکنن و به نشانه 7 رنگ رنگین کمان به دست میکنن و از اداب دیگر آن پاشیدن اب روی یکدیگر که با بازی و شادمانی همراه است [/FONT]

[FONT=&amp]تــيـــر بــرو بــاد بــيـا غــم بــرو شـادي بـيا[/FONT][FONT=&amp]
[/FONT][FONT=&amp]محنت برو روزي بيـــا خـوشه ي مرواري بيا[/FONT]


«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
پاسخ
#23
مرسی واقعا لذت بردم
پاسخ
#24

[عکس: shahrivarga.jpg]


[SIZE=2][SIZE=2][SIZE=1][SIZE=2][SIZE=2] در سال شمار کهن که هر ماه از سال دارای ۳۰ روز بود. شهريور روز، همواره برابر بود با روز 4 شهريور ماه که آنرا شهريورگان می ناميدند.
[/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[/SIZE][/SIZE] با روی آوردن به سال شمار تازه، که آن را سال شمار جلالی (و يا خيامی نيز) می نامند، شش ماه نخستين سال، دارای ۳۱ روز شدند. بنا بر اين، روز شهريور از ماه شهريور که برابر با چهارم شهريور ماه در سال شمار کهن بود، ۵ روز پيش کشيده شد و شهريور روز، به يک روز مانده به پايان امرداد ماه جا به جا شد و اينك در روز 30 امرداد ماه برابر با 22 اگوست ، جشن شهريورگان را برگزار مي كنند. شهريور روز از شهريورماه يا چهارمين روز اين ماه، برابر است با جشن شهريورگان که از آيين ها و مراسم وابسته به آن هيچگونه آگاهی در دست نيست. برگزار نشدن آيين های جشن شهريورگان توسط ايرانيان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئيات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نيز آگاهی های چندانی در باره آن فرا دست نيايد. نام شهريور در متون اوستايی به گونه «خْـشَـتْـرَه وَئيریَـه» آمده که به معنای تقريبی «شهر و شهرياری (شهرداری) آرمانی و شايسته» است. چنين می نمايد که چنين انديشه و آرمانی، خاستگاه نظريه های افلاطون و فارابی در «آرمان شهر» يا «مدينه فاضله» بوده باشد. نام شهريور چند بار به همين معنا در «گاتها»ی اشو زرتشت نيز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه ای تشخص يافته به پيکر يکی از امشاسپندان در می آورند.
بر اساس متون ايرانی، جشن شهريورگان يا چهارم شهريورماه، با زايش و مرگ دو نفر از تأثيرگذارترين شخصيت های تاريخ ايران همزمان است: زايش داراب و مرگ مانی.
خلف تبريزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص ۱۳۱۶) از اين روز به عنوان زادروز داراب نام می برد. با توجه به پاره ای اشاره های تاريخی و شباهت های داستان داراب در شاهنامه فردوسی و ديگر تاريخ نامه های ايرانی با گزارش های مورخان يونانی و ايرانی در باره کورش بزرگ، میتوان احتمال ضعيفی در باره اينهمانی داراب و کورش را پيش کشيد. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب يا کورش به روز شهريورگان که بر شهرياری آرمانی و شايسته دلالت دارد، يادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در ياد مردمان و تاريخ نگاران بوده باشد.
اما از سوی ديگر متون مانوی (متن
ce و p به زبان پارتی) از اين روز به عنوان روز جان باختن مانی ياد کرده اند: «(مانی) با شادی بزرگ و با خدايان روشنی ها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهريورماه، شهريورروز، روز دوشنبه، ساعت يازده، در استان خوزستان و به شهر بيلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای روشنايي» (M. Boyce, Acta Iranica, No. ۹؛ وامقی، ايرج، نوشته های مانی و مانويان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳). این امشاسپند در جهان مادی، نگهبان سیم و زر و فلزات دیگر و دستگیری از بینوایان و فرشته ی رحم و جوانمردی است. از آن جایی که این جشن به پادشاهان دادگر بستگی دارد که نماینده ی شهریاری آسمانی هستند، ایرانیان باستان در این روز پس از نیایش اهورامزدا و نیکوکاری کردن و دادن غذا به فقرا و نیازمندان، نزد پادشاه رفته و این جشن را شادباش می گفته اند. سپس فلزهای کهنه را از انبارها بیرون آورده و نو می کردند و پس از آن به شادی و پایکوبی می پرداختند. از اين جهات مي توان گفت شهريور سودمند ترين امشاسپندان است. همكاران او ايزد مهر، ايزد خورشيد و ايزد آسمان هستند و ايزدان هوم، بفرز، اردوي سوره اناهيتا و سوك (ايزد همكار ماه كه خواسته و سود مي بخشد) نيز جزو ياران او به شمار آمده اند. او پشتيبان فلزات است و فلزات نماد زميني او هستند. اوست كه در پايان جهان همه مردمان را با جاري كردن فلز گداخته اي خواهد آزمود. دشمن اصلي شهريور سَوْروَه Saurva (سَروَه / ساوول) است كه درواقع سَرديوٿ «حكومت بد» و «ستمكاري» و «هرج و مرج» و «مستي» است. در اوستا، از شهريور به عنوان كشور جاوداني اهورامزدا، سرزمين فناناپذير و بهشت برين نام برده شده است و انسان بايد چنان زندگي كند كه پس از مرگ، شايسته اين مملكت شود. در انديشه اشوزرتشت، انسان به واسطه «انديشه نيك» است كه «راه راستي» را دنبال مي كند و به «كمال» و «بي مرگي» دست مي يابد و بدان وسيله به «شهرياري» مي رسد. بدين گونه است كه انسان مي تواند در سرشت خدا سهيم باشد. در حقيقت، وظيفه ديني انسان اين است كه با منبع غايي يا آفريدگار يكي باشد. در بند هفتم هفتن يشت كوچك آمده است: «... شهريور امشاسپند را ما مي ستاييم، فلز گداخته را ما مي ستاييم، رحم و مروت را كه غمخوار بيچارگان است ما مي ستاييم.» چون شهريور نگهبان فلزات است، از اين رو، او را دستگير فقرا و فرشته رحم و مروت نيز خوانده اند. يكي از وظايف شهريور نيز شفاعت درويشان نزد هورمزد است. همچنين گفته شده شهريور آزرده و دلتنگ مي شود از كسي كه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كه زنگ بزند.


یکم شهریور/ اورمزد روز جشن «فغدیه»، جشن خنک شدن هوا در خوارزم که «فغربه» هم گفته شده است.
سوم شهریور/ اردیبهشت روز جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان که با بازاری همگانی همراه بوده است. چهارم شهریور/ شهریور روز جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش و گرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَه*وَئیریـه»، در پهلوی «شهرِوَر») به معنای شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته، و بعدها نامی برای یکی از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص۱۳۱۶) به عنوان زادروز «داراب» (کورش) یاد شده است.
هشتم شهریور/ دی به آذر روز «خزان جشن»، هنگام جشن خزان که از جشن های مهم و کهن بوده و با سوارکاری، چراغانی و آذین خانه ها و آتش افروزی بر بام ها همراه می شده است. برخی این جشن را در هجدهم شهریور (و گاه پانزدهم شهریور) دانسته اند. «جیمز موریه» در سفرنامه اش از آخرین کسانی است که به برگزاری این جشن در شهر دماوند اشاره کرده است.
پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز بازار همگانی دیگری در سُـغد و فرارود (ماوراءالنهر) باستان. همچنین گردیزی در «زین الاخبار» جشن خزان را به این روز منسوب میدارد.
سی و یکم شهریور/ روز زیادی جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایان تابستان». پیش از این و در کتاب «رصدخانه خورشیدی نقش رستم» با سازوکار هایی در آفتاب سنج های آن آشنا شدیم که نشانگرِ آغاز هر یک از هفته های شهریور ماه بودند. بی تردید آن شاخص ها با جشن های متعددی که در یکم، هشتم و پانزدهم شهریورماه، یعنی در آغاز هفته یکم، دوم و سوم این ماه برگزار می شوند، در پیوند هستند. حتی اگر همین جشن های شناخته شده امروزی، دیرینگی بسیار نداشته باشند، دستکم بازمانده ای از سنت جشن های دیرین در آن هنگام ها هستند.

( در حال حاضر جشن شهریور گان در میان زرتشتیان در حال فراموشی ست یه جز خانواده های قدیمی کرمان )
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
پاسخ
#25
ببخشید، 30 مرداد میشه 21 اگوست.
من خودم امروز تولدمه، برا همین حفظم.
پاسخ
#26
واقعا ممنون هلیا جون
openup your heart and youll find the sky in yours
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان