تالار گفتگو ستاره‌شناسان

نسخه‌ی کامل: ذهن شما چه می گوید ؟؟؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
بله همین طوره که خیلی احتمالش کمه که همه ی این ها جهت متحیر کردن ما و خلقت بشر منحصر به زمین باشه جرا که خدا میگه : خردمندان بعد از تفکر در آسمان ها و زمین می گویند : پروردگارا این ها را بیهوده نیافریدی !
و شاید اگه زمین تک و تنها باشه ! یه جور بن بست فکری ایجاد میشه !
من مطمئن هستم این جهان بزرگ با ما در ارتباط خواهد بود ( تمدن هایی که خدا را تسبیح می گویند )
متاسفانه در فیلم های علمی تخیلی همیشه هجوم به سیاره ما مورد نظر قرار گرفته در حالی که به نظر من احتمالش کم است و احتمال برخورد دو تمدن پیشرفته به صورت مسالمت آمیز بیشتر باشه در حالی که هر دو تمدن در عین پیشرفت در علم در خداشناسی هم پیشرفت داشته باشن ( چیزی که در این فیلم ها نمی بینیم )
اما این دنیا به کجا می رود ؟ در برخی آیات به بازگشت به سوی خدا اشاره شده !
و اما موضوع بهشت و جهنم یا جایگاه ابدی ما انسان ها !!
آیا ما برای 60 سال زندگی نیاز به همچین جهانی به این گستردگی داریم ؟ در حالی که انسان های گذشته حتی 1 هزارم این وسعت را هم درک نکرده بودند !
شاید گذر زمان به کشفیات دیگری بینجامد ! اما آیا ما انسان ها فقط می توانیم به دانش روز دست پیدا کنیم و باید تحت ظلم عامل زمان قرار بگیریم ؟! یا این که خداوند بر پایه ی عدل برای هر کس دانش بی پایان را در نظر گرفته که فقط تقرب الهی می تونه این گنجینه عظیم رو به ما نشان بده !!؟

شاید ها بسیار است اما سوال اصلی این است که این جهان با این وسعت برای چه ؟؟
abadanastr نوشته: akhtar shenas عزیز میشه یه کم بیشتر و واضح تر در مورد فرضیه ات صحبت کنی چون من درست متوجه نشدم !

توی این فرضیه بهتر بود در مقیاس کوچکتر نامی هم از نظریه رشته ها می آوردید !
من در واقع میگم که همونطور که اجرام بزرگ عالم مانند کهکشان ها در حال دور شدن از یکدیگرند,اجرام خیلی ریزی مانند کوارک های درون پروتون ها و نوترون ها هم در حال دور شدن از هم هستندکه خانم رییسی گفتند که بر اساس قوانینی که وجود داره این امر ممکن نیست./من در مورد نظریه رشته ها خیلی اطلاعات ندارم.اگه میشه کمی توضیح بدین.
با تشکر
abadanastr------->شاید ها بسیار است اما سوال اصلی این است که این جهان با این وسعت برای چه ؟؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من فکر می کنم که هدف از آفرینش جهانی به این بزرگی این بوده که بشر با عظمت خالق و آفریننده خودش بیشتر آشنا بشه و بدونه که چه کسی قدرت مطلق را داراست و سزاوار ستایش است.
akhtar shenas نوشته: abadanastr------->شاید ها بسیار است اما سوال اصلی این است که این جهان با این وسعت برای چه ؟؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من فکر می کنم که هدف از آفرینش جهانی به این بزرگی این بوده که بشر با عظمت خالق و آفریننده خودش بیشتر آشنا بشه و بدونه که چه کسی قدرت مطلق را داراست و سزاوار ستایش است.

شاید یکی از دلایلش باشه اما دقت کنید هنوز کسی نمی تونه حتی یه منظومه بسازه یا حتی یه زمین دیگه چه برسه به یک کهکشان !!
و ما انسان ها مطمئنا با دیدن یه کهکشان هم به اندازه کافی باید به قدرت خدا پی ببریم اما سعی کنیم دلیلی دیگر برای این موضوع علاوه بر نشانه ی قدرت خدا پیدا کنیم چیزی که به حکمت خدا ختم بشه و شاید حیرتی که هر بی ایمانی رو به زانو در بیاره !
در واقع شاید یکی از اهداف من مرتبط ساختن این فرضیه به ارتباط های بیشتر چه با دیگر تمدن ها و چه فتح تمام مرز ها این کیهان که هنوز مرز های اون هم کشف نشده !
اما فراموش نکنیم که شناخت خدا و عظمت اون تنها کافی نیست و باید در اعمال ما هم پدیدار بشه !

---------------
در مورد نظریه ریسمان ها viewtopic.php?f=22&t=1075
البته من نميفهمم چه اصراري وجود داره تا ما ثابت كنيم كه اين همه عظمت در خلقت و تمام اين جزئيات در خلقت ، همه و همه فقط به خاطر انسانها و البته متنبه شدن يا شايدم آدم شدن اونها ايجاد شده!
ما جهاني با ميلياردها كهكشان و البته بي نهايت اجرام كوچك و بزرگ را شناسايي كرده ايم كه در هر كدام از اين اجرام، از ستاره ها و سياهچاله ها گرفته تا اقمار سيارات و سياركها هزاران راز نگفته و جزئيات بي نظير وجود دارد. البته اگر هر كدام از اين جزئيات و اجزا را حذف كنيم احتمالا بي نظمي در كل سيستم به وجود خواهد آمد. حالا ما اين همه عظمت را ميبينيم وانتظار داريم كه همه آنها براي ديده شدن توسط ما و عبرت آموزي ما آفريده شده اند؟
دوستان نظر من اين است كه اين جهان قابل رويت كه از محدود بودنش هم مطمئن نيستيم پر از موجودات زنده ذي شعور است كه همه در حال كند و كاو در اين جهانند. ما نه تنها منحصر به فرد نيستيم كه احتمالا يكي از بي اهميت ترين موجودات زنده كل گيتي هستيم و تنها بايد سعي كنيم تا سياره بي اهميت و كوچك خودمان را به خوبي براي حيات حفظ كنيم، وگرنه يكي از انواع ساده حيات از صحنه جهان حذف خواهد شد و هيچكس براي اين اتفاق ناراحت نخواهد شد!
البته براي قبول اين ادعا كافي است نگاهي به شرايط عادي و بي اهميت سياره ما در كل آسمانها بيندازيد. و تصور كنيد اگر در اين شرايط موجود باهوشي مانند انسان بوجود آمده در شرايط عالي ساير منظومه ها و اجرام سماوي چه نظمي ميتواند وجود داشته باشد. اين نظريه به شرطي است كه شما هم مانند دانشمندان تنها به دنبال سياره اي با اكسيژن كافي و گرماو جو مناسب مانند زمين نباشيد. بلكه تصور كنيد در شرايط ديگر موجود هم حياتي فراتر از فهم ما ميتواند وجود داشته باشد. مثلا شرايط موجود در زهره ، يا خورشيد ، يا يك ستاره نوتروني ، يا حتي يك سياهچاله!!!
اولا که اصراری وجود نداره چون خود خداوند فرموده جهان را برای انسان آفریده است !
در این که ما در حال نابودی خودمان و زمین هستیم شکی وجود نداره !
اون قدر هم شرایط عادی و ... نیست ! چون خداوند همیشه گفته وسماوات و الارض !
در این که ما تنها نیستیم هم شکی نیست چرا که جن ها هم در کنار ما وجود دارند !
دوست بزرگوار من
اين كه خداوند فرموده جهان را براي انسان آفريده دليلي براي يگانه بودن انسان نيست. همانطور كه خود شما ميدانيد قرآن بسياري از مفاهيم را بصورت استعاري بيان كرده و اين كه جهان را براي انسان آفريده دليل بر اين نيست كه براي موجودات ديگر نيافريده. خداوند فرموده انسان اشرف مخلوقات است اما نگفته اشرف همه مخلوقات در همه جهانها و زمانها.
اين كه ما دوست داريم كه خود را اشرف مخلوقات و مهمترين موجود هستي و تنها دليل آفرينش بدانيم به غرايز ما و حب ذات و خود خواهي ما برميگردد. احساساتي كه همه ما انسانها در طول تاريخ با آنها نانوس بوديم ولي علم ما و منطق ما در اين زمانه چيز ديگري ميگويد.
ما از دقت بينهايتي كه در خلقت بكار رفته و از جزئيات بي انتهايي كه در جهان موجود است با خبريم و خود ميدانيم كه بسياري از اسرار بر ما پوشيده است. حال چرا بايد انتظار داشته باشيم كه اينهمه عظمت تنها براي حيات چند هزار ساله بشري كم توان آفريده شده؟ شما از عمر 14 ميلياردي جهان با خبريد. كدام منطق اين همه عمر را براي چشم برهم زدني ميسازد؟
برداشتهاي شيريني كه ما از قرآن داريم تنها برداشتهاي خودخواهانه ماست. زيرا هيچگاه عملي بي منطق روشن در كل گيتي مشاهده نشده، در حاليكه عمري به اين درازا و با اين دقت براي حيات موجودي ويرانگر چون انسان چندان با منطق سازگار نيست. حتما ميدانيد كه اگر اقدامي جدي انجام نشود، احتمال آن وجود دارد كه نوع بشر تا 50 سال ديگر منقرض شود، آنهم فقط به خاطر پديده اي كه خود مقصرش است: گرمايش زمين.
و قطع يقين بدانيد اگر روزي نوع بشر منقرض شد جهان از هم نميپاشد زيرا دليل وجود حيات انسان نبوده.
انسان فقط جزئي از اين سناريوي بلند است كه زيادي خود را جدي گرفته.
حيف كه فرصت چنداني براي نوشتن ندارم چون اين بحث نياز به گفتگويي طولاني دارد. و ظاهرا شهر من و شما فاصله زيادي از هم دارد. و امكان بحث حضوري نيست.
موفق باشيد.
درود بر دوستان و شما دوست عزیز
این که آیا جهان هستی برای ما آفریده شده است یا خیر ؟ فقط دو جواب می تواند داشته باشد : بله - خیر
اما ما باید مرزهای هستی مادی و غیر مادی رو در نظر بگیریم !
ارزش خودمان و این جهان بزرگ را در نظر بگیریم !
آیا خدا از آفرینش این جهان که هنوز نتهایش پیدا نیست خسته شد ؟؟
یا از آفرینش این انسان که هنوز رموز حقیقت آن پیدا نیست خسته شد ؟؟
شیطان برای چه به آن سرنوشت دچا گشت ؟
آیا انسان یک مخلوق بسیار ارزشمند با توانایی های بسیار زیاد نیست ؟
آیا ما تنها هستیم یا خیر !؟
شاید در این جهان حتی در نزدیکترین منظومه هم موجود چون انسان یا اصلا خود انسان زندگی کند !
موجودات زنده دو دسته هستند : انسان که با اختیار و عقل است و دیگر موجودات .
شاید اشرف بودن بر همه ی (اگر از آن ها استفاده شود ) مخلوقات بخاطر این دو ویژگی باشد (اگر از آن ها استفاده شود ) .
در یک چیز شکی ندارم و آن اینکه این جهان مکانی برای آزمایش ما انسان هاست
حال شاید دیگر موجودات هوشمند انسان گون هم به همین شکل .
اصلا هدف زندگی ما در این هستی 100 درصد فنا شدنی چیست ؟
هستی که خود خداوند گفته روزه دگرگون می شود و قیامت بر پا میگردد !
اصلا قیامت فقط در زمین برپا میشود ؟؟
آیا عمر انسان فقط تا چند سال آینده است ؟ یا شاید ما تازه شروع کار باشیم !
شاید تا چند سال آینده ما این سیاره را ترک کنیم .
آیا کسی در معاد شک دارد ؟
آیا بهشت در این جهان مادی قرار گرفته یه ماورا آن ؟
آیا خدا قادر مطلق نیست ؟
سلام دوست عزيز
من دقيقا متوجه پاسخ شما يا منظور شما نشدم.
ولي به طرز عجيبي همين امروز با متني در صفحه دانش روزنامه اعتماد ملي برخوردم كه ربط مستقيمي با بحثهاي چند روز پيش ما دارد، و تقريبا من را در تائيد نظراتم مطمئن كرد. اين متن را در اينجا مي آورم ، شايد منظور من را با زباني گوياتر و علمي تر براي شما روشن كند:


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

استحاله فيزيکدان برنده نوبل در جوار درياچه زوريخ

در نوشته زير که در ابتداي مقاله اي از کارل ساگان (C.Sagan) با عنوان »آيا حقيقت مهم است؟ علم، شبه علم، و تمدن« آمده است، ساگان سعي دارد نشان دهد که کشف حقيقت با تکيه بر علم چگونه مي تواند به وسعت نگرش ما به جهان و نيز تجهيزمان براي رويارويي با آينده کمک کند. اين روند دقيقا در برابر انديشه اي قرار مي گيرد که مي خواهد با تکيه بر شبه علم و خرافات به پاسخ هايي آسان و جامع دست يابد. متاسفانه اين گونه تفکرات گاهي اوقات دامن درخشان ترين ذهن هاي دنياي علم را هم مي گيرد. درخشان ترين ذهن هايي مثل ولفگانگ پائولي که از سويي پايه گذار تئوري کوانتوم به شمار مي رود و از سوي ديگر به دنبال يافتن راز عدد کيهاني است تا به کمک آن پاسخ تمام پرسش ها را بيابد. آيا حقيقت مهم است
علم سرشار از زيبايي، توانايي و عظمتي است که مي تواند رضايت خاطري روحاني و همچنين واقعي را فراهم کند. اما خرافه و شبه علم در مسيري پيش مي رود که با ارائه پاسخ هايي ساده، گاهي به طور تصادفي باعث برانگيختن حيرتي همراه با ترس در وجودمان مي شود، و ارزش آزمايش را در نظرمان حقير مي دارد.
»آيا اهميت مي دهيم که حقيقت چيست؟ آيا اهميت دارد؟
... آنجا که جهل مايه خوشبختي است، خردمند بودن نابخردي است.«
آيا به راستي همينطور است که تامس گري در اين شعرش مي گويد؟ ادموند وي تيل (E.Way Teale) در کتاب سال 1950 اش با عنوان »چرخش فصل ها« اين مساله غامض را بهتر درک کرده است:
»اخلاقا به اين بدي است که بپذيريد، مادامي که چيزي احساس خوبي در شما ايجاد مي کند، درستي و نادرستي آن مهم نباشد، درست به همان بدي که تا وقتي که پول داشته باشيد، چگونگي به دست آوردنش مهم نباشد.«
براي مثال کشف بي کفايتي و فساد دولت، موضوعي دلسرد کننده است؛ اما آيا بي خبري از آن بهتر است؟ جهل به نفع چه کسي تمام مي شود؟ اگر در وجود ما انسان ها، آن طور که گفته مي شود، گرايش هاي موروثي در جهت کينه ورزي با بيگانگان نهفته است، آيا خودشناسي تنها راه حل آن نيست؟ تا ديرزماني که باور کنيم ستاره ها به خاطر ما طلوع و غروب مي کنند، که ما دليل وجود جهان هستيم، آيا علم به خالي شدن باد نخوت مان کمکي مي کند؟
فردريش نيچه در کتاب »تبارشناسي اخلاق«، بسان بسياري از پيشينيان و پسينيانش »روند ناگسسته خود خوار شماري انسان« ناشي از انقلاب علمي است را تقبيح مي کند. نيچه زوال »باور انسان در مرتبه اش، يکتايي اش، بي جايگزين بودنش در وجود« را به سوگ مي نشيند. در نظر من، درک جهان آنطور که به راستي است، بسيار گواراتر است تا سماجت در هذيان، هر چند که خشنود کننده و دلگرم کننده باشد. کدام نگرش براي بقاي درازمدت ما مناسب تر است؟ کدام يک به ما تسلط بيشتري بر آينده مان خواهد داد؟ و اگر در اين فرآيند کمي از اعتماد به نفس ساده لوحانه مان کاسته شود، آيا انصافا چنين زوالي است؟ آيا نبايد به اين (فرآيند) به عنوان يک تجربه بالنده و هويت ساز، خوش آمد، گفت؟
کشف اين حقيقت که جهان 8 تا 15 ميليارد سال سن دارد نه 6 تا 12 هزار سال، شيوه ارج نهادن ما به وسعت و شکوه آن را بهبود مي دهد؛ پذيرش اين انديشه که ما از ترکيب ويژه اي از آرايش اتم ها هستيم، دست کم باعث مي شود به اتم ها بيشتر احترام بگذاريم؛ کشف اين مساله – که چندان دور از ذهن هم نيست - که سياره ما يکي از ميلياردها دنياي ديگر در کهکشان راه شيري و کهکشان ما يکي از ميلياردها کهکشان ديگر است، پهنه امکانپذيري را به شکلي شکوهمندانه گسترش خواهد داد.
كارل ساگان
من به گفته های ایشون کاری ندارم
شاید این آقا فقط دیدگاهی مادی گرا داشته باشند ! و منظورش خرافات قرون گذشته خودشان در باب پرستش بت ها باشد و نظریات بی پایه اندیشمندانشان !
من مخالف این موضوع نیستم که در جهان ممکن است موجودات هوشمند دیگری نیز باشند
اما تا حدودی به این موضوع اعتقاد دارم که ممکن است این جهان برای ما انسان ها درست شده باشد !
ما فقط مقایسه می کنیم !
می گوییم شاید ریزترین ذرات عالم در حد اتم و نوکلئون ها و کوارک و ... باشد و ما انسان ها از این ها درست شدیم
در مقیاس بزرگتر سیاره ما و بعد منظومه ما و ستاره خورشید که در برابر دیگر ستاره های کهکشان ما هیچ نیست و کهکشان ما که فقط نقطه ای است در این کیهان و شاید هم بزرگتر از آن ها و ...
پس ما هیچ نیستیم چون فقط ذره ای از این عالم هستیم !
اما این فقط جنبه ی مادی دارد !
خدایی که در ساخت این ها ذره ای خسته نشده به راحتی قادر به نابودی آن است و آیا با نابودی این عالم مادی کار ما تمام میشود ؟؟
چه کسی می داند دنیای باقی کجاست و ما کی به آنجا می رویم ؟
آیا مرگ فقط یک اتفاق است ؟
چرا بعد روحانی انسان را باید دست کم گرفت در حالی که انسان واقعی در آن است !
آیا روح هر یک از ما همجنس این کهکشان هاست ؟
------------------------------------------
فرض می کنیم که ما انسان ها فقط بعد مادی داریم !
در بیشتر ستارگان منظومه هایی است با سیارات دارای موجودات هوشمند که یا از ما با هوش تر یا کم هوش تر هستند !
روزی ما با آن ها برخورد می کنیم یا آن ها با ما .
یا ما آن ها را نابود می کنیم یا آن ها ما را و یا تعامل خواهیم داشت .
تمدن انسان در اثر این تعامل پیشرفت می کند !
خب پایان چیست ؟؟؟
قصه ای که پایان نداشت ؟
-------------------------------------------
اصلا چرا ما به این دنیا آمدیم در حالی که در دنیای دیگری بودیم ؟
شاید تمام این جهان مادی نباشد و قسمتی از آن مکانی برای دیگر مخلوقات خدا باشد یا از دسته شیاطین و یا از دسته فرشتگان و یا همچون ما !
اگر مبنا را بر اساس آزمایش ما انسان ها در نظر بگیریم :
یا ما به آن ها صدمه می زنیم یا شیاطین ما را اغفال می کنند و بجای خدایان بر ما غلبه می کنند !
یا هر اتفاق دیگر !
-------------------------------------------
پاسخ همه ی این تفکرات و سوالات در یک سوال گنجانده شده است و آن :

هدف از خلقت ما انسان ها و زندگی ما در این جهان چیست ؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12