تالار گفتگو ستاره‌شناسان

نسخه‌ی کامل: ستاره شناسی در ادبیات فارسی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
بسیاری از شاعران ما در زمینه ستاره شناسی هم سرامد بودند و لذا ستاره شناسی ادبیات ایران به کرات دیده شده.در اینجا به تدریج مقداری از اونها رو بیان می کنیم تا به صورت یک گنجینه بماند.اگر کسی از دوستان بیشتر داره بذاره.

1.
افسری بود بر سر اکلیل/کمری داشت بر میان جوزا
راست پروین چو هفت قطره ی شیر/برچکیده به جامه ی خضرا
فرقدان همچو دیدگان هژبر/شد پدید از کران چرخ دوتا
همچو من در میان خلق ضعیف/در میان نجوم نجم سها

شاعر:مسعود سعد
معنی کلمات سخت:
اکلیل:اکلیل شمالی و جنوبی
هفت قطره ی شیر:خوشه ی پروین
فرقدان:دو ستاره ی صورت فلکی خرس کوچک
هژبر:شیر(صورت فلکی شیر)
دوتا:صورت فلکی دو پیکر
سها:ستاره ی کوچکی نزدیک ستاره عناغ در صورت فلکی خرس بزرگ
این بیت خیلی مورد علاقه ی منه.از نام کاربریمم میشه فهمید که صورت فلکی مورد علاقه ی من دو پیکره
شاعر این یکی سعدی هست و نیاز به معنی هم نداره خیلی سادست
2.
ماهست رویت یا ملک قندست لعلت یا نمک/بنمای پیکر تافلک مهر از دو پیکر بر کند.
3.
شبی گیسو فروهشته به دامن/پلاسین معجر وقرینه گرزن
شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک/چو بیژن در میان چاه او من
همی برگشت گرد قطب جدی/چو گرد بابزن مرغ مسمن
بنات النعش گرد او همی گشت/چو اندر دست مرد چپ فلاخن
دم عقرب بتابید از سر کوه/چنان چون چشم شاهین از نشیمن
سر از البرز برزد قرص خورشید/چو خون الوده دزدی سرزمکمن
بر امدزاغ رنگ و ماغ پیکر/یکی میغ از ستیغ کوه قارن
بجستی هر زمان زان میغ برقی/که کردی گیتی تاریک روشن
خروشی برکشیدی تندتندر/که روی مردمان کردی چو سوزن
فرو بارید بارانی ز گردون/چنان چون برگ گل بارد به گلشن
ز صحرا سیلها برخاست هرسو/دراز اهنگ و پیچان و زمین کن
نماز شامگاهی گشت صافی/زروی اسمان ابر معکن
پدید امد هلال از جانب کوه/بسان زعفران الوده مهجن

شاعر:منوچهری
کلمات سخت(مربوط به کارما(ستاره شناسی)):
جدی:صورت فلکی دهم دایره البروج
بنات النعش:هفت ستاره ی روشن خرس بزرگ که چهار تای ملاقه نعش و دسته ی ملاقه بنات نام دارد
قطب:ستاره ی قطبی
4.
از این دوازده برج نگون و هفت اختر/چه بیم داری از شیر کو ندارد چنگ؟
چه خیر جویی از خوشه کو ندارد بر/در افتاب اگر ذات قوتی بودی
سیاه روی نگشتی ز جرم قرص قمر/سماع ناهید اخر زمردمان که شنید؟

شاعر:مسعود سعد
کلمات سخت:
دوازده برج که معنیش معلومه
هفت اختر:خورشید.مریخ.مشتری.زحل.ماه.عطارد.زهره
خوشه:همان سنبله
شیر هم معلومه صورت فلکی شیر
سیاه روی نگشتی:اشاره به خورشید گرفتگی
5.
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک/تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

شهریار
این هم یکی راجع به اسطرلاب
6.
به یونانی اسطر ترازو بود/که درسکه ی عدل وساز او بود.
اگر معنیم باز پرسی زلاب/بود هم به گفتار روم افتاب
پس ان کو مراد از اسطرلاب جست/ترازوی خورشید درست

شاعر:امیر خسرو دهلوی
چرا هیچ استقبالی نشد.فکر کردم علاقه مندید
سلام دوست عزيز
كار بسيار خوب و ارزشمندي رو شروع كرديد. كه احتمالا در موارد مختلف مورد استفاده قرار خواهد گرفت. (البته اگر آرشيو كاملي شود). ولي نبايد از كساني كه به رشته اي چون نجوم و فيزيك علاقه مندند انتظار كار در زمينه ادبيات داشته باشيد. (همانطور كه به دوست خوبم abadanastr هم گفتم ، اينجا در مورد مباحث تخصصي به راحتي ميتوان بحث كرد ولي در موارد ديگر نبايد انتظار داشت كه همه به توافق برسيم.) مثلا خود من در يك رشته تحصيل ميكنم و در رشته ديگري شاغلم و البته علاقه منديم چيز ديگري (نجوم) است! خب قاعدتا فرصت چنداني براي مطالعه در ادبيات ندارم. ولي علاقه زيادي هم به ادبيات دارم، و از اشعاري كه شما قرار ميدهيد بسيار لذت ميبرم. در هر صورت از زحمات شما متشكرم و سعي ميكنم در اين تالار با شما همكاري كنم. به شرط آنكه بگوييد بيشتر در آثار چه كساني بايد در پي اين نوع اشعار باشم.
خیلی از لطفتون متشکرم.
همونطور که دیدید این اثار فقط در شاعران خاصی نبود و بسیاری از شاعران ما تک و توک اثار مرتبط با ستاره شناسی دارند.
این هم راجع به اسطرلاب:
7-
شاعر:امیر خسرو دهلوی.
به یونانی اسطر ترازو بود/که در سکه ای عدل ساز او بود
اگر معنیم باز پرسی ز لاب/بود هم به گفتار روم افتاب
پس ان کو مراد از اسطرلاب جست/ترازوی خورشید باشد درست
سلام
شعر زیر از آقای شهرام زمانی از لارستان می باشد که در بخش نظرات وبلاگ من قرار داده بودند و البته بسیار زیباست:

به نام آفریننده ی زیبایی
من یکی از علاقمندان آسمان شب و نجوم هستم و این شعر را که درباره آسمان شب سروده ام تقدیم می دارم

شب چو فرا رسد بسی جلوه ی حق نگر در آن
یا به قراولان نگر یا که به سوی فرقدان

بین تو به کرسی آن زمان ذات سپهر را چنان
آنکه ز بهر او بود لیل و نهار یسجدان

هیبت حق درون شکافت روح به آسمان شتافت
صورت جبار نگر در پی ممسک العنان

صورت زانوزده بین در بر اوست بر زمین
خاک بساید به جبین جاثیه اندر آسمان

این همه نقش بر فلک از چه نموده کرده حک
حوت و حمل دلو و اسد سنبله جوزا سرطان

رب ثریا بود او خدای شعرا بود او
باز نتابد سر از او گردش دوره و زمان

خوشتر از آن دم نبود کاین دل و جان پر بکشد
تا برسد به کوی حق یک شود این دو توامان

بیش نگر ز بهر رب گاه به روز و گه به شب
گه به سجود کائنات گه به سکوت کهکشان

شهرام زمانی از لارستان
صفحات: 1 2 3