اشو زرتشت در گاتها شگفت زده از اهورمزدا میپرسد:
[اگر تو نه، پس] کیست که به خورشید و ستارگان راه [گردش و چرخش] بخشیده است؟ به نیروی چه کسی ماه بالا می آید و دوباره می کاهد؟ چه کسی زمین را نگه داشته و مانع فرو افتادن سپهر شده است؟ کیست که آب و گیاه را آفریده است و به باد و ابر تندی و تیزی داده است؟ آفریدگار منش نیک کیست؟ [اگر تو استاد روشنایی و تاریکی و خواب و بیداری را آفریده است؟ چه کسی بامداد و نیمروز و شب را به وجود آورده است تا فرزانگان را عهد و پیمان در یاد بماند؟ (یسنا۴۴)
در تیر یشت، شهرآسمان، شهری است با راههای باشکوهی که نه در روی زمین یافت می شوند و نه در خیال افسانه پردازان. هنگامی که سیارات در ادب پهلوی اَباختران خوانده می شوند، پیداست که این اصطلاح در دانشی کهن و نجومی کاربرد داشته و فقط مخلوق ذهن نویسنده ی بُندهش نیست: سیاره را از این روی اَباختر می گویند که اختر نیست. ستیز اباختران با اختران (ثوابت) و افسانه های در پیوند با اینان در ادبیات کشورمان ایران باستان حامل نخستین برخوردها و برداشت های ایرانیان باستان با دنیای ستارگان است. هرمزد برای آفریدن روشنایی، پیش از ماه و خورشید، نخست ستارگان اختری و نااختری (اباختران) را آفرید. از اباختر در اوستا،به صورت اپاختَرَه و اپاخِذرَه به معنی «پشت سر» مفهوم شمال برداشت می شود. ایرانیان شرقی، جهت را با جنوب می سنجیدند و از این روی جنوب را «فَرَتَرَه» (=آنچه در جلو است) می خواندند و به «شمال» اباختر ، یعنی «آنچه در پشت سر است» می گفتند. یوستی با ترجمه ی اباختر به «بی ستاره» به معنی «شمال» می رسد. همین واژه در پهلوی به صورت اپاختر و اباختر به معنی شمال و ستاره ی سیّار آمده و در فارسی از آن به صورت «باختر» هم به معنی شرق و هم غرب استفاده شده است. این جابجایی از این روی پیش آمده است که هندیان جهت را با شرق می سنجیدند.
بارتلمه برخلاف یوستی تجزیه ی اپاختر پهلوی را به «اَپَه» و «اختر» نادرست می خواند و آن را ترکیب «اَپ» و «اختر» به معنی شمال و «اوپه» و «اختر» به معنی سیاره می داند. با تأکیدی که در اوستای متأخر بر «بدی» شمال می شود، باید که ریشه های این باور را در زمان هایی دورتر از زمان ادبیات پهلوی جست. در اردیبهشت یشت خواسته می شود که دروغ در اپاختر گم شود تا راستی را نابود نسازد. دروغ در وندیداد به پیکر پلیدترین حشرات و اهریمن مرگ آفرین که سالار دیوان است از اباختر می آید. در گزیده های زادسپرم اباختر، سپاهبد اهریمن برای ایجاد خطر است.
[اگر تو نه، پس] کیست که به خورشید و ستارگان راه [گردش و چرخش] بخشیده است؟ به نیروی چه کسی ماه بالا می آید و دوباره می کاهد؟ چه کسی زمین را نگه داشته و مانع فرو افتادن سپهر شده است؟ کیست که آب و گیاه را آفریده است و به باد و ابر تندی و تیزی داده است؟ آفریدگار منش نیک کیست؟ [اگر تو استاد روشنایی و تاریکی و خواب و بیداری را آفریده است؟ چه کسی بامداد و نیمروز و شب را به وجود آورده است تا فرزانگان را عهد و پیمان در یاد بماند؟ (یسنا۴۴)
در تیر یشت، شهرآسمان، شهری است با راههای باشکوهی که نه در روی زمین یافت می شوند و نه در خیال افسانه پردازان. هنگامی که سیارات در ادب پهلوی اَباختران خوانده می شوند، پیداست که این اصطلاح در دانشی کهن و نجومی کاربرد داشته و فقط مخلوق ذهن نویسنده ی بُندهش نیست: سیاره را از این روی اَباختر می گویند که اختر نیست. ستیز اباختران با اختران (ثوابت) و افسانه های در پیوند با اینان در ادبیات کشورمان ایران باستان حامل نخستین برخوردها و برداشت های ایرانیان باستان با دنیای ستارگان است. هرمزد برای آفریدن روشنایی، پیش از ماه و خورشید، نخست ستارگان اختری و نااختری (اباختران) را آفرید. از اباختر در اوستا،به صورت اپاختَرَه و اپاخِذرَه به معنی «پشت سر» مفهوم شمال برداشت می شود. ایرانیان شرقی، جهت را با جنوب می سنجیدند و از این روی جنوب را «فَرَتَرَه» (=آنچه در جلو است) می خواندند و به «شمال» اباختر ، یعنی «آنچه در پشت سر است» می گفتند. یوستی با ترجمه ی اباختر به «بی ستاره» به معنی «شمال» می رسد. همین واژه در پهلوی به صورت اپاختر و اباختر به معنی شمال و ستاره ی سیّار آمده و در فارسی از آن به صورت «باختر» هم به معنی شرق و هم غرب استفاده شده است. این جابجایی از این روی پیش آمده است که هندیان جهت را با شرق می سنجیدند.
بارتلمه برخلاف یوستی تجزیه ی اپاختر پهلوی را به «اَپَه» و «اختر» نادرست می خواند و آن را ترکیب «اَپ» و «اختر» به معنی شمال و «اوپه» و «اختر» به معنی سیاره می داند. با تأکیدی که در اوستای متأخر بر «بدی» شمال می شود، باید که ریشه های این باور را در زمان هایی دورتر از زمان ادبیات پهلوی جست. در اردیبهشت یشت خواسته می شود که دروغ در اپاختر گم شود تا راستی را نابود نسازد. دروغ در وندیداد به پیکر پلیدترین حشرات و اهریمن مرگ آفرین که سالار دیوان است از اباختر می آید. در گزیده های زادسپرم اباختر، سپاهبد اهریمن برای ایجاد خطر است.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2