ارسالها: 154
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Aug 2011
یادمه یه بار تو راه بودیم و داشتیم می رفتیم مسافرت .شب بود و هوا هم خیلی تمیز بود همین جوری چشم دوخته بودم به ستاره ها.اون موقع 6 سالم بود. خلاصه از 10 سالگی شروع کردم به خوندن کتابای نجوم و هر روز بیشتر بهش علاقه مند می شدم. دوست دارم یه ستاره شناس حرفه ای بشم.
[COLOR="#0066ff"]The truth is that the best ideas sound crazy at first. And then there comes a time when we can't imagine a world without them
[/COLOR]
[COLOR="#00cc00"]The 100 Year Starship organization
[/COLOR]
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2011
ارسالها: 2,698
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Aug 2010
سلام.
نمره هاتون چه جوریه؟
ارسالها: 28
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Nov 2011
سلام. جرقه های نجوم تو ذهن من با گرفتن دو عدد کتاب ایزاک اسیموف توسط پدرم برای من زده شد. بعد از اون تو دوران راهنمایی بود که ( اینجاش دیگه کلیشه ای شده به بزرگی خودتون ببخشید ) یک دنباله دار از کنار زمین عبور می کرد نمی دونم اسمش چی بود ولی خوب یادمه که وقتی برای اولین بار دیدمش به خاطر دم کوچیکش کلی تعجب کردم. نمی دونم دو یا سه شب تو اسمون بود و جرقه بعدی اینجا زده شد.( حتما الان با خودتون می گین که اینقدر جرقه زد که، نجوم به جونش اتشی کشید که دست کم باید مدرس نجوم باشه. بقیشو داشته باشید ولی به طور رسمی و جدی ( همون موقعی که علاقه مندا دلشون می خواد یک تلسکوپ داشته باشند) از زمان پخش سری دوم برنامه آسمان شب شروع شد و تا امروز من به طور جدی پیگیر نجومم و فکر کنم دیگه هیچ جور نتونم بی خیالش بشم.
مادامی که چیزی آن بالاست، پایان کار فرا نرسیده.
ارسالها: 93
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
من وقتی علاقه مند شدم که به طور تصادفی به مقاله ای برخوردم که میگفت یک سر سوزن از ستاره ی نوترونی وزن یک آسمانخراش بزرگ را دارد!
ارسالها: 483
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Mar 2012
میدونم شاید این تاپیک یه کم قدیمی باشه ولی حالا میخوام من بگم
من نجوم رو از کلاس چهارم شناختم ولی دنبالش نکردم گذشت تا اینکه رسیدم به سالی که قرار بود برم اول راهنمایی من یه خصوصیتی که دارم اینه که هر چیزی رو میخوام یه دفعه امتحان کنم همه کلاس ها رو برم اون سال به علت تداخل زمانی مجبور بودم بین کلاس پل ماکارونی و نجوم یکی رو انتخاب کنم که نجوم رو انتخاب کردم ودیگه تا الان که دارم اینا رو مینویسم
البته یه چیزی که واقعا انگیزه منو ایجاد میکرد علاقه بابا بزرگم به علم ستاره شناسی بود
تازه یادمه وقتی 3-4 ساله بودم شبا از ادم فضاییا میترسیدم و واسه اینکه شب به من حمله نکنن یه عکس از ادم فضاییا کشیدم و هر شب میذاشتم کنارم که اونا اگه حمله کردن فک کنن من با اونا دوستم و به من کاری نداشته باشن:d
امان از این تخیل کودکی
الان که دارم فک میکنم یه انگیزه دیگه هم داشتم از اونجایی که من خیلی دوس داشتم وقت کلاسای درسی رو بگیرم از نجوم انقد توی کلاس ها تعریف میکردم که یارو معلمه کلا یادش میرفت درس بده و من همین جوری یه ریز حرف میزدم
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ارسالها: 225
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Jul 2012
01-13-2013, 01:40 PM
(آخرین تغییر در ارسال: 01-16-2013, 03:01 PM توسط M_Saturn.)
یادمه یه روز رفته بودیم بیرون که اون روز بود که اولین بار ملاقه رو به من نشون داد بعد گقت که همه ستاره ها اسم دارن منم تعجب کردم گفتم مگه میشه این همه ستاره اسم داشته باشه بعد از اون خیلی دوس داشتم که صورت فلکی هارو بشناسم خصوصا دب اکبرو ولی در حالی که دیده بودم خودم خبر نداشتم ولی این جریانو خیلی دنبالشو نگرفتم تا یه روزی که پنجم بودم این آقا فهیم نیا تو شهر ما بود رتبه 1 کشوری رو آورد از اون روز هجوم آوردم به اینترنت کتابو ایجور چیزا واز اون روز هم به اینترنت معتاد شدم هم به نجوم
ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
نجوم هم دنیاییه واسه خودش. هر کدوم از یه در وارد شدیم اما همه قدم به دنیای مشترکی گذاشتیم. باید قدرشو دونست. علاقه به آسمان و راز و رمز اون توی ذهن همه وجود داره اما متاسفانه همه بهش بها نمیدن و دنبالش نمیرن.من در کودکی یه دنباله دار رو دیدم که با سرعت در حال عبور بود. تصویرش هنوز توی ذهنمه. اما متاسفانه اسمشو نمیدونم. سالش یادم نیست
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 2,698
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Aug 2010
Parastoo نوشته: نجوم هم دنیاییه واسه خودش. هر کدوم از یه در وارد شدیم اما همه قدم به دنیای مشترکی گذاشتیم. باید قدرشو دونست. علاقه به آسمان و راز و رمز اون توی ذهن همه وجود داره اما متاسفانه همه بهش بها نمیدن و دنبالش نمیرن.من در کودکی یه دنباله دار رو دیدم که با سرعت در حال عبور بود. تصویرش هنوز توی ذهنمه. اما متاسفانه اسمشو نمیدونم. سالش یادم نیست
لابد هیاکوتکه یا هیل-باپ بوده.