تالار گفتگو ستاره‌شناسان

نسخه‌ی کامل: خاطرات و گزارش های رصدی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21
یه بار یه نفری اومده بود یه نگاهی به موسسه کنه با کت شلوار و موهای روغنی خلاصه با یه تیپ سوتی اومده بود بازرسی
خلاصه بچه ها رو تک تک میاورد یه سوالایی ازشون میپرسید.به یکی از بچه ها گفت تو این مدت چی یاد گرفتی؟
_به یکی دیگه میگفت چند نمونه تلسکوپ داریم پسره گفت دابسونی اپوکروماتیک ریچی کرتین و... مرده که هیچی حالیش نبود واسه پسره مثبت گذاشت یعنی اموزش خوب بوده:lol:
حالا اینجا رو داشته باشید
به من گفت چندتا صورت فلکی نام ببر گفتم جبار،دب اکبر و ...بعدش گفت بر تلسکوپو رو ماه تنظیم کن گفتم کدومشو؟ موند کدومشو بگه اسمشونو بلد نبود گفت بر یکیشو تنظیم کن فرق نداره
منم رفتم 8 دابسونی رو با فیلتر رو ماه تنظیم کردم.بعدش گفتم اقا امادس بیاین نگاه کنین.مرده با یه لبخند ملیح با یه استیل خاص اومد سمت تلسکوپ
اولش زل زده بود ته تلسکوپ (فکر میکرد شکستیه:lolSmile
خلاصه خم شد اومد نگاه کنه دیدیم راحت نیست بهش گفت اقا میخواین چیقی بزارم؟یه طوری با چشای باباقوری برگشت نگاه کرد با لحن تقریبا بلند گفت:چیییی؟
فکرد بهش فحش دادم:lol::lol:
بعد از چند ثانیه گفت فایده نداره قلم کاغذاشو گذاشت رو زمین کتش رو در اورد گفت بسم الله:lol:
یه پاشو گذاشت اون ور تلسکوپ(طوری که تلسکوپ بین دوتا پاش باشه) با یه دست فوکسرو گرفت با یه دست زیر تلسکوپو مثل اینکه میخواست کشتی بگیره:lol:
اومد تلسکوپو یکم بیاره پایین ماه کامل دیده بشه منم پیچ کنارشو سفت نکرده بودم بدبخت با سر رفت تو زمین:lol:
یکی از بچه ها با صدای بلند زد زیر قهقهه
بازرسه پا شد وسایلشو برداشت گفت خداحافظ بدون اینکه چیزی بگه:lol::lol:
بدبخت تا سالیان سال ازش خبری نشد که نشد:wink:
با تعاریفی که شما از پادگان کردین فکر اینکه ایشون الان کجان آدمو نگران میکنه...
[SIZE=2]به به. بچه ها خاطراتشونو دوباره به یاد اوردن.
این مشکل زحل همیشه شب رصدیو خراب میکنه. همه فقط میخوان زحلو ببینن. معمولا منم تو این مواقع تلسکوپو میسپارم دست دیگران و برای خودم شروع به عکاسی می کنم.
[/SIZE]
​ایشون احتمالا اومدن مثل کیانوش تو برره رفتار کنن, گیر افتادن.
هنوز که نرفته. گفت تیر ماه میرم.
​پس حتما زانو غم بغل گرفته.
خاطرات باحاليه
هیچ چیز تاحالا منو به اندازه یه شهاب سنگ بزرگ که به جو زمین برخورد میکنه متحیر نکرده...خیلی باحاله

یه بار داشتم تو کوچه میرفتم یه دفعه احساس کردم یه منبع نوری مثل ماه تو اسمون روشن شد:confused:. وقتی نگاه کردم دهنم از تعجب باز موند. یه شهاب سنگ داشت میسوخت از شمال به جنوب داشت حرکت میکرد و همین طور نورش بیشتر میشد.Confusedhock: تقریبا وسطای آسمون بود که یدفه یه نور کور کننده ای پخش کرد(به جرات میتونم بگم برای یه لحضه هوا رو روشن کرد)و ناپدید شد.(فکر کنم منفجر شد)

و منم با دهان باز به ردی که از خودش بجا گذشته بود نگاه میکردم
باید اعتراف کنم که یکمی هم ترسیدم:-? چون فکر کردم الان با زمین برخورد میکنه:mrgreen::mrgreen::mrgreen:

(من کلا وقتی حوصله تلسکوپ رو ندارم میشینم به آسمون نگاه میکنم و منتطر شهاب میمونم)....خیلی حال میده8-)
یک شب من هم همراه بچه های موسسه ی هفت اسمان رفته بودیم تور نجومی . جای همتون خالی بود . رفتیم غار کتله خور توی استان زنجان . خیلی کیف داد . آن قدر شهاب دیدیم مخصوصا یه بار من داشتم خوشه ی ام2 رانگاه می کردم که از توی تلسکوپ یه شهاب دیدم :d
سلام.
حدودا دو سال پیش بود که من تلسکوپ خریده بودم. تا سه چهار هفته بعد از اینکه تلسکوپم رو خریده بودم نتونستم درست حسابی رصد کنم و فقط در حد همین ماه رصد میکردم تا اینکه یه شب رفتیم باغ یکی از دوستانمون و من تلسکوپم رو با خودم بردم. اونجا همه ی دوستانمون و فامیلامون بودند و داشتند با همدیگه حرف میزدن و من هم یه گوشه تلسکوپم رو راه انداخته بودم و همینطوری الکی همه ی ستاره ها رو به نوبت رصد میکردم ( اون موقع زیاد بلد نبودمRolleyes ) من همینطوری داشتم ستاره هارو رصد میکردم که یه ستاره ی خیلی پر نور توجهم رو به خودش جلب کرد. خلاصه تلسکوپم رو به سمت اون ستاره ی پرنور نشونه گرفتم و وقتی از توی چشمی به اون نگاه کردم از تعجب شاخ در آوردم Confusedhock:Confusedhock: وای باورم نمیشد اون زحل بود !!!!! وقتی این صحنه رو دیدم با تمام وجودم و با تمام انرژی ای که داشتم یه جیییییییغ بنفش کشیدم و فریاد زدم : زحححححل , زحلو پیدا کردم !!!!!!!:o ولی هیچکس بهم توجه نکرد حتی خیلی ها بهم غر زدن که داد نزن و از این حرفا . توی همون لحظه من داشتم صداشونو میشنیدم که میگفتن دروغ میگه بابا. من دوباره داد زدم بخدا زحله بیایید ببینید. همینو که گفتم یه صف یه کیلومتری پشت تلسکوپ تشکیل شد :-D:-D.
هر کسی که میومد زحل رو میدید میگفت : وای راست میگه واقعا زحله و کلی هیجان زده میشد . من که از هیجان داشتم منفجر میشدم . اون شب اولین باری بود که زحل رو دیدم , بعد جالب اینجاس که به صورت کاملا اتفاقی و شانسی پیداش کردم و دیدمش :mrgreen:
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21